سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قول سدید

تحقق بسیج جهانی اسلام با محوریت جوانان طلبه و دانشجو

گزارشى از اجلاس جهانى جوانان و بیدارى اسلامى
 

آن زمان که امام خمینی(ره) می فرمود: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.» و یا دردمندانه در اواخر عمر شریفش بیان می کرد: «راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- داشت؟» شاید عده ای این حرف ها را آرمانی دست نیافتنی می دانستند؛ اما آنان که به امام اعتقاد قلبی داشتند، این را هم مانند پیش بینی دیگر امام که اوایل شروع نهضت بیداری اسلامی مردم ایران گفته بود «سربازان من در گهواره اند» می دانستند که همگان دیدند در سال های بعد تحقق پیدا کرد! اجلاس جوانان و بیداری اسلامی را در این راستا باید تحلیل کرد. آنچه امام گفت، امروز در حال ظاهر شدن است به نظر، اینجا می توان به این فرمایش امام خامنه ای(مدظله العالی) هم تمسک کرد: «و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسی که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او فهمید، در حالی که هیچ کدام از ماها نمی فهمیدیم.» (14/10/1390)
به گفته دکتر ولایتی چنین اجتماعی در طول تاریخ اسلام از نظر جمعیت و جغرافیا تاکنون سابقه نداشته است.
لباس ها، زبان ها، لهجه ها، حتی رنگ پوست ها با هم فرق داشت، جوانانی از 73 کشور دور هم جمع شده بودند... اما مشترکاتی هم داشتند که همه این تفاوت ها را تحت الشعاع قرار می داد؛ همه مسلمان بودند، همه هنگام شنیدن نام حضرت رسول(ص) صلوات می فرستادند. هنگام شروع سخن بسم الله گفته و بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او درود می فرستادند. با شنیدن صدای اذان، آستین ها را بالا زده، آماده وضو شدند. موقع نماز همه دنبال یک قبله می گشتند و همه به همان سو اقامه نماز کردند.
همه جوان بودند، اهل بحث، آرمان گرا، منتقد، صریح، فعال، پرشور و... همه انقلابی بودند؛ مخالف استبداد و دیکتاتوری، مخالف آمریکا و رژیم صهیونیستی، شعارشان الله اکبر، حامی فلسطین، عاشق امام خمینی و انقلاب ایران، مشتاق زیارت مقام معظم رهبری. این مشترکات سبب شده بود، دو روز دوستانه در کنار هم با همه آن تفاوت ها با هم بگویند، نقد کنند، و برای آینده جهان اسلام برنامه ریزی کنند.
قبل از ورود به همایش، امتداد برج میلاد را با نگاهت دنبال می کنی و لاجرم به آسمان می رسی! تقریباً همه این تجربه را داشتند و آفتاب بی رمق بهمن ماه چشم همه را یک باری نوازش داده بود!
اجلاس جهانی جوانان و بیداری اسلامی در حال شروع شدن بود؛ اما دوربین های صداوسیما دیرتر از میهمان ها رسیده بودند! نصب دوربین ها و آماده کردن سن، در حضور میهمان ها انجام شد !
صحن اصلی سالن در اختیار میهمانان خارجی بود و 170 جوان ایرانی، اجلاس را از بالکن سالن دنبال می کردند.. رسم میهمان نوازی همین است.
کم کم همه آمدند 1330 جوان پرشور انقلابی از سرتاسر عالم... تونس، سیبری، پرو، لبنان، موریتانی، فلسطین، مالی، آرژانتین، پاکستان و... جوانان مسلمان به خصوص اعراب، گویا بغض فروخفته ای داشتند، تا فضا ساکت می شد، فریاد شعارشان بلند می شد، هر کسی به زبانی نفرت خود از آمریکا و اسرائیل را بروز می داد. «الشعب یرید...» شعار مشترک همه بود که با این جملات تکمیل می شد؛ تحریر فلسطین، تحریر بحرین، وحدت الاسلامیه، ...
وقتی «رمضان عبدالله» در سخنرانی خود اعلام کرد ان شاءالله سال بعد اجلاس دوم جوانان و بیداری اسلامی در غزه برگزار شود، همه با شور وصف ناپذیری در حمایت از این سخن دست زدند و تکبیر گفتند. احمدی نژاد که آمد، استقبال پرشوری از او انجام شد. جلسه هیئت رئیسه و سخنرانی ها تا ظهر طول کشید.
بعد از نماز و ناهار، کمیسیون های شش گانه تشکیل شد، موضوعات اصلی این شش کمیسیون به این شرح بود؛ 1- مبانی نظری، فکری و عوامل پیشرفت و گسترش بیداری اسلامی 2- حاکمیت اسلام، الگوها، دستاوردها وجوانان
3 -استکبار جهانی آمریکا و صهیونیسم در مواجهه با موج بیداری اسلامی 4- جوانان، مقاومت، فلسطین و بیداری اسلامی
5- آسیب شناسی فرصت ها و تهدیدات بیداری اسلامی
6- چشم انداز و افق های آینده بیداری اسلامی. در کمیسیون آفاق و چشم انداز از سنگال و اتریش و عراق و لیبی و .. سخنرانی کردند همه از امام خمینی(ره) می گفتند و در مقالات خود سخنی از ایشان را آورده بودند.. تجلیل از امام راحل، ترجیع بند همه سخنرانی ها بود. کم و بیش در سایر کمیسیون ها نیز همین گونه بود.
در راهروی همایش، گروه های مختلف با هم در گروه های دو و چندنفری مشغول صحبت کردن بودند و در مورد کشورها و جغرافیای خود تبادل نظر می کردند. جوانان ایرانی هم در این میان بسیار فعال بودند و افراد، علاقه خاصی به بحث با ایرانی ها داشتند. سوالات گوناگونی در ذهن آنها پیرامون انقلاب ایران وجود داشت. بسیار برایشان جذاب بود که جواب های تازه می شنیدند، چراکه به هر حال، سیطره رسانه ای غرب سبب شده خیلی از واقعیت ها و حقایق از چشم اینها مخفی بماند. به گفته دو جوان تونسی، آنها اخبار را بیشتر از یوتیوب و فیس بوک دنبال می کردند!
جوانی از تونس در مورد رنگ عمامه های علمای شیعه پرسید. می پنداشت هر که عمامه سیاه بر سر دارد، نشانه عظمت علمی اوست. وقتی برایش توضیح دادیم که عمامه مشکی و یا به قول او سوداء مخصوص سادات و اولاد رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) است با خنده ای گفت: امروز تازه این مطالب را فهمیدم! و پرسید: یعنی سید قائد از اولاد رسول الله است؟ در کافی نتی که کنار سالن ایجاد شده بود برخی به سرعت اخبار را در وبلاگ شان می گذاشتند!
بعد از کمیسیون ها، نشست های تخصصی منطقه ای مصر، تونس، لیبی، پاکستان و ... برگزار شد و اوضاع هر کشور در آنجا مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. بعضاً در این جلسات، بحث های جنجالی نیز در می گرفت و اختلاف نظراتی بروز می کرد؛ مثلاً در نشست مصر، دو مصری در مورد مسئله ای با هم بحث می کردند و معلوم بود دو نظر مقابل هم هستند؛ اما این بحث ها قلب ها را از هم دور نکرد. اوج این بحث ها در لابی هتل ها بود، هتل استقلال و آزادی که پذیرای این جوانان بود، تا نیمه های شب شاهد بحث های مختلف جوانان در مورد جهان اسلام بودند. بحث هایی که در آخر با عکس های یادگاری و رد و بدل کرن ایمیل و شماره تلفن و شعار علیه آمریکا و اسرائیل پایان می گرفت.
یکشنبه شب، وقتی گفته شد احتمالاً ایرانی ها به ملاقات آقا نمی روند، غوغایی به پا شد! ناراحتی و اعتراض جوانان ایرانی در جای جای همایش مشهود بود. بالاخره این شکوه ها جواب داد و حوالی نیمه شب دوشنبه، خبر خوش دیدار همه میهمانان، هم ایرانی و هم خارجی با آقا، گرد ناراحتی را از قلب جوانان ایرانی شست.
روز دیدار با آقا از روزهای باشکوه این همایش بود. ایرانی ها که شب گذشته، محرومیت از زیارت آقا به شدت آنها را ناراحت کرده بود، از هشت صبح در مقابل بیت بودند!
پس از ورود به بیت، اعلام شد میهمانان ایرانی باید عقب بنشینند. این را هم گذاشتیم به حساب میهمان نوازی. خوب راست می گفتند، این جوانان از جای جای دنیا آمده بودند امروز آنها بیشتر حق داشتند برای دیدن آقا! روز قبل کلی در مورد ولایت فقیه و شیوه انتخاب او و مجلس خبرگان و ... با برخی میهمانان خارجی بحث شده بود! اما حسینیه امام خمینی(ره) به تنهایی از ساعت ها بحث برای این جماعت گویاتر بود. خانه ای در مرکز شهر بین مردم بین بازار شلوغ جمهوری و ولی عصر! شاید این جوانان منتظر دیدن کاخ بودند!
اینجا هم هر که می رسید، سر به آسمان بلند می کرد، شاید کاخ رهبر ایران را ببیند! اما خبری از کاخ و ساختمان مجلل نبود! اما نگاهشان دوخته می شد به آسمان... اینجا زمین را هم که نگاه می کردند یاد آسمان می افتادند! زیلوهای آبی و رنگ ورو رفته بیت! اینجا همانجایی است که آمریکا و اسرائیل بارها از همین جا تودهنی خورده اند. ولایت فقیه، یعنی همین، یعنی اتصال از زمین به آسمان! هیبت اینجا به خاطر سادگی اش است.
همه که آمدند، بازهم شور و حرارت خاصی بر پا شد. باز هم شعار باز هم فریادهای مکرر! میدان التحریر و میدان لولو را به یادت می آورد!
وقتی گروه سرود لبنانی شعرش را می خواند و به این مصراع می رسید «هل من ناصر فدایی» همه با هم به لهجه عربی می گفتند «لبیک خامنائی!» برخی روی کاغذهایی که در اختیار داشتند، اسم کشورشان را نوشته بودند. برخی هم جملاتی برای عرض ارادت به قائدشان! زیاد فرقی با دیدارهای داخلی آقا با بسیجی ها نداشت! چرا یک فرق داشت! شعارهای شان فرق داشت «صل علی محمد بوی خمینی آمد» نمی گفتند، فریاد می زدند «بالروح بالدم نفدیک یا امام» «لبیک خامنه ای» «الموت لامریکا» «کلا کلا آمریکا» و «هیهات من الذله» و .. روح همان روح بسیج بود. دوست داشتند با امام حرف بزنند، وقتی مجری برنامه خواست جوانان آرام باشند و مراعات وقت را بکنند، آقا با دست اشاره کرد، یعنی بگذارید حرف بزنند، جوانان پرشور را می توان مگر ساکت کرد! آن هم جوانی که عمری آرزوی دیدار با آقا را داشته است. قرائت قرآن توانست سکوت را بر جلسه حاکم کند. اما پس از آن، مجدداً از جای جای مختلف برای ابراز ارادت به آقا بلند می شدند و شعار می دادند!
جوان بحرینی کوتاه حرف زد؛ اما اشک همه را در آورد؛ «سلام بر تو ای پسر رسول الله (صلی الله علیه و آله)
به فدای تو جان من و جان های این جوانان مقاوم. هنگامی که شهدای ما یکی پس از دیگری به زمین می افتادند ما رایحه کرامت را از بوستان امام خمینی(ره) استشمام می کردیم و همه سخنان مبارک شما را به یاد می آوردیم. بعد گفت می خواهم شکایت کنم، شکایت حبیب به حبیبش! و گفت هل تعلمون ... آیا می دانید که ما در کشوری هستیم که فرزندانش در سرزمین شان غریب هستند؟ و ...
دختر شهید مغنیه هم مردانه سخن گفت! خودش را دختر آقا معرفی کرد، وقتی گفت از سرزمین سیدالمقاومه سیدحسن نصرالله آمده ام، همه فریاد زدند: «لبیک نصرالله»
آقا که شروع به سخن کرد، صحبت های ایشان را با دقت گوش می دادند. با اینکه باید ترجمه می شد و به نظر زبان اصلی با فضای زبان ترجمه فرق دارد؛ اما شعارها و تکبیرها به موقع بود!
سخنرانی که تمام شد، آقا از مقابل جمع رد شدند، این رفتار آقا احساسات خیلی ها را برانگیخت، ایرانی ها که عقب بودند برای دیدن آقا همه دویدند جلو! دو جوان لبنانی همدیگر را در آغوش گرفته بودند و چنان گریه می کردند گویا مادری بعد از ده ها سال به فرزندش رسیده است و از شوق وصال فقط می تواند گریه کند! جوانی از کشور مالی، مکرراً از ته دل فریاد می زد: لبیک یا خامنه ای ... به شانه اش زدم گفتم ماشاءالله. با زبان عربی گفت: ایشان رهبر ماست مولای ماست روی کاغذی هم نوشته بود: «افتخارنا قائدنا!» با دست روی قلبش می کوبید و می گفت: افتخارنا قائدنا می گفت: تا آخرین قطره خون با ایشان هستیم، از خدا می خواهم مرا با ایشان و اجدادش محشور کند و باز فریاد می زد لبیک یا خامنه ای.
اختتامیه جلسه در برج میلاد برگزار شد. حالا رفاقت ها بیشتر شده، همدیگر را می شناسیم، چهره ها آشناترند از قبل.
پرچم رژیم صهیونیستی را روی زمین که گذاشتند، اعضای شرکت کننده آن را لگدمال می کردند، همان گونه که حیثیت این رژیم را در منطقه لگدمال کردند. آن طرف تر، یک نقشه فلسطین پهن شده بود به طول شاید 10 متر روی آن نوشته بود: «فلسطین من البحر الی النهر» نوشته های جالبی با زبان های مختلف، عربی، فرانسه، انگلیسی، فارسی و اردو روی آن نوشته بود.
یک طومار با 10 هزار امضا هم از طلاب قم آمده بود. عکس های امام خامنه ای را که توزیع می کردند، جوانان کشورهای مختلف با اشتیاق و چندتا چندتا می گرفتند. کتاب های امام و آقا نیز پرمشتری بود. در حاشیه سالن نیز نمایشگاهی از دستاوردهای علمی انقلاب اسلامی برپا شده بود که نشان می داد علیرغم همه مشکلات و تهدیدات و تحریم ها علیه ایران، انقلاب اسلامی تا چه حد پیشرفت داشته است.
حوالی ساعت هشت، همه منتظر مراسم اختتامیه بودند، دکتر ولایتی آیه «و واعدنا» را خواند، با این استدلال که «فاتممناها بعشر» جلسه ادامه یافت و تا 10 شب طول کشید! قرائت آیات پایانی سوره بقره و سوره حمد توسط قاری ایرانی آقای «شاکری» حسن ختام جلسه بود. باز هم اعضای شرکت کننده به هتل ها بازگشتند و باز هم رفاقت ها و بحث ها... قرار بود برای دیدن کارخانه فولاد به اصفهان بروند... همایش تمام شد، حالا جوانان مسلمان به کشور های خود بازگشته اند و به نظر، هسته های مقاومت برای تشکیل حکومت جهانی اسلام شکل گرفته است.

صبح صادق، ش.538، ص.11


در مورد دخالت ایران در لبنان و فلسطین...

امام خامنه ای در بیانات خود نماز جمعه با صلابت روز 14 بهمن اعلام کرد که ما در قضیه جنگ سی و سه روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه دخالت کردیم و ازا ین به بعد هم این کار را خواهیم کرد! این فرمایشات سخن تازه ای نبوده است و ایشان در بحبوحه جنگ سی و سه روزه با شجاعت اعلام کرده بودند:

امروز دفاع از حزب اللَّه لبنان، بر همه ى جامعه اسلامى واجب است. ما با بصیرت     مسأله را نگاه مى کنیم و براى ما روشن است که استکبار چه کار مى کند. ما در قضیه ى   فلسطین هم به همان استحکامى ایستاده ایم، که در قضیه ى لبنان یا در قضیه ى عراق یا در قضیه ى افغانستان. ما مى بینیم که استکبار امریکایى با همراهى بعضى از دولتهاى خبیث اروپایى - مثل انگلیس که جزو سیاه چهره ترین دولتها و بدنام ترین آنها در این منطقه است - و با همکارى صهیونیستهاى ظالم و سفاک، تصمیم دارند ریشه ى اسلام را از این منطقه براندازند؛ چون مى بینند که اسلام در مقابل مطامع آنها ایستاده است. با تشکیل نظام جمهورى اسلامى و با بلند شدن پرچم اسلام در این منطقه، فهمیدند که اسلام زنده است. امروز احساسات اسلامى و تمایل براى مجاهدت در راه اسلام در همه ى کشورهاى اسلامى و در تمام این سرزمین بزرگ و پهناور و حساس - از ساحل اقیانوس اطلس تا ساحل اقیانوس آرام - زنده است. مردم شمال آفریقا، مردم خاورمیانه، مردم آسیا، مردم شرق آسیا، تا هر جا مسلمانها هستند، میل به احیاء هویت اسلامى و عزت اسلامى در آنها زنده است؛ نمى توانند این را از بین ببرند؛ ولى تلاش مى کنند. ما باید بیدار باشیم؛ ما باید هشیار باشیم. یک نمونه ى از ایستادگى اسلامى و مجاهدت اسلامى را شما امروز در لبنان مشاهده مى کنید. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد حضرت علی علیه السلام (1385/05/17)

و  در جایی دیگر می فرماید:‌

ایران اسلا‌می مقاومت در برابر زوگویی ها و تجاوزگری های امریکا و شرارت های رژیم صهیونیستی را وظیفه خود می‌داند و در کنار همه ملتهای مظلوم به ویژه مردم عزیز لبنان و ملت مبارز فلسطین خواهد ایستاد. (دهم مرداد 1385)

ویا در مورد جنگ 22 روزه و حمایت از فلسطین عنوان داشتند:

کمک همه جانبه به مردم فلسطین و حمایت کامل از آنان واجب کفائی بر همه‌‌ی مسلمانان است. دولتهائی که به جمهوری اسلامی ایران و برخی دیگر از کشورهای مسلمان بخاطر کمک به فلسطین خرده میگیرند، خود متحمل این کمک و حمایت شوند تا تکلیف اسلامی از دیگران ساقط شود،‌ و اگر همت و توان و شجاعت آن را ندارند، بهتر است به جای خرده‌گیری و کارشکنی، قدرشناسِ اقدامات مسئولانه و شجاعانه‌ی دیگران باشند.
اجلاس بین المللی حمایت از مردم فلسطین (1387/12/14)

 


چرا امام حسن مخفیانه دفن نشد؟

اول: حضرت زهرا(س) زمانی که اجل شان نزدیک شد و در بسترشان به حالت احتضار به سر می بردند، علی(ع) بر بالای بسترشان آمدند و بعد از صحبت هایی که با همدیگر کردند، فاطمه(س) اجازه خواستند تا چند تا وصیت به همسرشان کنند. از جمله وصایای حضرت زهرا(س) به علی(ع) این بود که گفتند: ای پسرعمو! وقتی که از دنیا رفتم، جنازه ام را شبانه تشییع کن و مراسم تشییع من را اعم از غسل و کفن و نماز خواندن و دفن کردن باید در محیطی مخفی و پنهان انجام دهید و فقط به کسانی اجازه در تشییع دهید که ظلم و جفا نسبت به من روا نداشته اند، از این رو در تشییع جنازه پیکر مطهر دختر یگانه رسول خدا(ص) تنها عده ای معدود از صحابه شرکت کردند و تا به امروز قبر پاره تن رسول اکرم(ص) مخفی مانده است.
دوم: حضرت علی(ع) خلیفه و امام مسلمین است، ولی جنازه او را شبانه بردند و دفن کردند. از امام باقر(ع) سوال کردند: امیرالمومنین(ع) را کجا دفن کردند؟ حضرت(ع) فرمود: در ناحیه ای از غری (نجف). قبل از طلوع فجر که همه خوابند و در ظلمت شب، او را دفن کردند. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و محمد و عبدالله جعفر او را دفن کردند.
پس از شهادت حضرت علی(ع) بر اساس وصیتش، فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن بدن پاک را غسل دهند و کفن کنند و به خاک سپارند. پس از انجام غسل و کفن به دستور امام حسن(ع) جز فرزندان امیرالمومنین(ع) و شماری از یاران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئیل و میکائیل و حسن و حسین (علیهما السلام) از کوفه دور و به سوی نجف (منطقه غری) رهسپار شد.
در نقطه ای از آن سرزمین، جلوی تابوت به زمین آمد و فرزندان آن حضرت(ع) نیز عقب آن را بر زمین نهادند و امام حسن(ع) همان گونه که پدر سفارش فرموده بود، بر آن پیکر پاک نماز خواند، پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جا به جا کردن خاک، آرامگاهی ساخته و پرداخته یافتند، که سنگ نوشته ای نشان می داد که آن قبر را حضرت نوح(ع) برای بنده برگزیده و شایسته خدا، علی(ع) آماده ساخته است.
شیخ مفید در کتاب «الارشاد» آورده است که: قبر آن حضرت(ع) بنا به وصیتی که کرده بود، مخفی ماند تا سقوط دولت بنی امیه که دشمنی و کینه ورزی شدیدی نسبت به آن حضرت داشتند و چون قدرت به دست بنی عباس افتاد، در زمان امامت امام صادق(ع) توسط آن حضرت قبر مطهر جد بزرگوارش آشکار شد.
سوم: امام مجتبی(ع) قبل از شهادتش، بنی هاشم را از فتنه ای که خوف داشت به خاطر دفن وی در کنار قبر پیغمبر (ص) به وسیله بنی امیه برپا شود، بیم داد. به همین جهت به برادرش چ سیدالشهداء(ع) وصیت کرد که اگر دیدید باد مخالف می وزد، جلوی شر را بگیرد و حضرتش را در قبرستان بقیع، نزدیک جده اش فاطمه بنت اسد دفن کند و نگذارد قطره خونی در این راه ریخته شود. هنگامی که اهل بیت(علیهم السلام) می خواستند بر طبق وصیت آن حضرت(ع) او را کنار قبر پیامبر(ص) دفن کنند، قداره بندان بنی امیه به مخالفت برخاستند، در این میان مروان بن حکم - رانده شده رسول الله(ص) - از میان آشوبگران فریاد برآورد: گمان می کنید که اجازه می دهم حسن بن علی(ع) در خانه رسول خدا(ص) دفن شود؟!! وی به همراهی برخی سران بنی امیه و دشمنان اهل بیت رسول خدا(ص) پیکر پاک سید جوانان اهل بهشت و میوه دل پیامبر(ص) را تیر باران کرد و با پرتاب دهها تیر بدن ایشان را به تابوت دوخت!
چهارم: با توجه به اینکه حضرت امام حسن(ع) از فتنه پس از شهادت خود آگاهی داشتند، چرا مانند پدر و مادر خویش دستور ندادند بدن مبارکش مخفیانه و شبانه تجهیز و تدفین شود؟ شیعه معتقد است، دلیل دفن پنهانی حضرت زهرا و امیرالمومنین (علیهما السلام) آگاهی ایشان از دشمنی و عداوت بنی امیه و برخی به ظاهر نزدیکان پیامبر(ص) و منحرفان از دستورات نبی مکرم با آنها بوده است، به گونه ای که چه بسا، شدت این کینه و بغض سبب جسارت به پیکر ایشان شود. البته دلایل دیگری همچون اعتراض علیه حاکمیت و ایجاد سوال برای تاریخ را نیز می توان در مورد این اقدام برشمرد. تشییع پیکر کریم اهل بیت(علیهم السلام) این ادعا را به خوبی اثبات کرد. شاید بتوان گفت؛ اینکه حضرت امام حسن(ع) با وجود اطلاع از فتنه های پس از شهادت خود از تشییع خود جلوگیری نکردند، به این علت باشد که امت اسلامی بداند، حسادت و عداوت بنی امیه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) تا چه حد است و چنانچه گفته می شود اگر حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) مخفیانه دفن نمی شدند، مورد توهین این جماعت کینه توز قرار می گرفتند، ادعایی گزاف نیست. چه آنکه پس از آن نیز سبط دیگر رسول خدا(ص) را در کربلا به خاک و خون کشیدند و بر پیکر بی سر و خونین او با اسب تاختند!

صبح صادق، ش.534، ص.6


چرا زنان بازیگر نامه نمی نویسند؟

چندی قبل سخنان کارگردان مشهور کشورمان استاد سلحشور در مورد بازیگران زن ایران واکنشهای مختلفی را برانگیخت و سینماگران هجمه فراوانی را علیه این کارگردان متعهد کشورمان به راه انداختند و به زعم خود از عفت و شخصیت زن بازیگر ایرانی دفاع کردند. جدای از طریقه سخن گفتن آقای سلحشور که قابل نقد است اعتراضات آن زمان قشر خاصی از سینما نه تنها به سخن سلحشور نبود بلکه به طرز تفکر و منشی بود که برای عده ای خوش نمی آمد. تفکری که قشر روشنفکر مآب سینما آن را نمی پسندد. اگر اعتراض به سلشحور به خاطر سخنان او و دفاع از حرمت بازیگران زن بود چرا آن زمان که در جشنواره های خارجی برخی زنان بازیگر با لباسهای نا مناسب حاضر می شدند کسی اعتراض نکرد؟ چرا آن زمان که نویسنده فیلم دعوت، زنان بازیگر را به سقط جنین متهم کرد کسی فریاد عفت بلند نکرد؟ من خودم خیلی از زنان بازیگر و نویسنده را می شناسم که " سقط جنین " کرده اند. ما در این فیلم یک سنت شکنی کردیم.

چرا وقتی آن هنرپیشه مشکل سینمای ایران را نبود س ک س و خشونت و الکل معرفی کرد و نبود اینها را باعث حذف زن از سینمای ایران خوانده بود کسی به او حمله نکرد؟ « تحولات بعد از انقلاب در ایران باعث کشف سینمای نوین ایران در جهان شد، همچنین پیدایش سبک جدیدی در فیلمسازی که با حذف سه عامل س ک س، خشونت و الکل همراه بود، عملا سینمای ایران را با مهم ترین وجوه جاذبه در سینما محروم کرد ؛ در نتیجه زنان در سینما حذف می شدند.»      

 چرا رفتارهای ناپسند گلشیفته فراهانی باعت تکدر خاطر این زنان نمی شود تا نامه اعتراض آمیز به هم بازی قدیمی خود بنویسند که تو به ما ربطی نداری و هنرپیشه زن ایرانی از تو اعلام برائت می کند؟ چرا اکنون که این بازیگر در آغوش غرب آرمیده و با برهنگی خود اعتقادات خود را به نمایش گذاشته است این دغدغه مندان عفت و حریم زن ساکت نشسته اند؟

چرا کسی در برابر این سخن لیلا حاتمی که یک جامعه‌ای که دینش اسلام است و آن قدر انعطاف دارد! که می‌تواند در سالن سینمایی‌اش فیلمی نشان داده شود که دارای صحنه‌های خصوصی‌تر است و غالبا در یک جامعه اسلامی آن را نمی‌بینیم، برای من خوشایند است!» لب به اعتراض نمی گشاید؟

آری حمله به سلحشور حمله بر طرز فکری است که برخی از نفوذ آن به سینمای روشنفکر زده ایران نگران هستند.

سلحشور گفته بود: وقتی زنهای ما افتخارشان این است که عکس های خود را به صورت نیمه عریان در اینترنت بگذارند، یعنی خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند. امروز آیا صحت حرف سلحشور ثابت نشده است؟ وقتی بزرگ اینها یعنی اصغر فرهادی با تواضع در برابر آنجلیا جولی با او دست می دهد آیا هشدار سلحشور در مورد سینمای ایران را نباید جدی گرفت؟

 

 


یک داد و ستد فقط به نفع فروشنده!

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون، وعدا علیه حقا فی التوراه والانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله، فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم»؛ خداوند جان و مال مومنان را به بهای بهشت می خرد. آنان در راه خدا جهاد می کنند، می کشند و کشته می شوند، این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در قرآن و تورات و انجیل یادکرده و چه کسی وفادارتر از خدا به پیمانش است؛ پس ای اهل ایمان، در این معامله شما را بشارت باد که این رستگاری و پیروزی بزرگی است. (توبه: 111)
کلمه «اشتراء» به معنای قبول آن جنسی است که در خرید و فروش در برابر پرداخت قیمت به انسان منتقل می شود. خدای سبحان در این آیه به کسانی که در راه او با جان و مال خود جهاد می کنند وعده بهشت داده است.
خداوند این وعده را در قالب تمثیل به خرید و فروش تشبیه کرده است، یعنی خود را خریدار و مومنین را فروشنده و جان و مال ایشان را کالای مورد معامله و بهشت را قیمت و بها و تورات و انجیل و قرآن را سند آن خوانده است و چه تمثیل لطیفی به کار برده است و در آخر، مومنین را به این معامله بشارت داده و به رستگاری عظیمی تهنیت گفته است. (ترجمه المیزان 9: 539)
در این آیه شریفه، خداوند مردم را به یک تجارت سودمند، با ضمانت کافی، دعوت می کند و تمام ویژگی ها و خصوصیات یک معامله بازرگانی در آن موجود است. فروشنده، مشتری، کالا و قیمت. فروشنده: مومن، خریدار: خدا، کالا(مبیع): جان و مال، بها(ثمن): بهشت، واسطه فروش: پیامبر(ص). معامله ای که یک طرف آن خدا و رسولش باشند حتماً منافع کثیری برای فروشنده خواهد داشت؛ چرا که خدا بی نیاز مطلق و رسولش رحمت للعالمین است.
از امام صادق(ع) نقل شده است: «لیس لأبدانکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها» برای بدن های شما، بهایی، جز بهشت نیست، پس جز به بهشت آنها را معامله نکنید. روایت شده است که وقتی انصار در عقبه با پیامبر(ص) بیعت کردند، عبدالهل بن رواحه گفت: یا رسول خدا(ص) آنچه می خواهی برای پروردگارت و خودت در این قرارداد شرط کن. رسول خدا(ص) فرمود: برای پروردگارم شرط می کنم که او را بپرستید و برای او شریک نیاورید و برای خودم شرط می کنم که از آنچه برای خود نمی پسندید برای من هم نپسندید. ابن رواحه گفت: وقتی که چنین کردیم جز ایمان چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: بهشت شما راست. آنها گفتند: معامله امضا شد، اقاله نمی کنیم و تقاضای اقاله هم نداریم. یعنی معامله را به هم نخواهیم زد. (ترجمه جوامع الجامع 3: 23) از این رو خداوند این بشارت را می دهد که «فاستبش روا از این داد و ستد شادمان باشید که کالایی فناپذیر را به بهایی جاودان فروختید و زایل شونده ای را دادید و بی زوالی را گرفتید. البته این را هم باید توجه داشت خداوند در خریدن وارد مزایده می شود و نرخی را پیشنهاد می کند که فروختن به غیر او احمقانه و خسارت است.» (تفسیر نور 5، ص: 149) وقتی خداوند چنین معامله ای سراسر سود و منفعت را برای بندگان تدارک دیده، کسانی که مسیرهای دیگر را می روند چقدر ضرر کرده اند؟ آیا اندازه آن اصلاً قابل محاسبه است؟
البته آنچه در این آیه آمده فضل خدا را نمایان می سازد «چرا که انسان بنده مملوک حقیقی پروردگار متعال است و همه اموال و اجناس و اشیا ملک خالص او هستند و از الطاف و مراحم او اینکه بنده مملوک خود را فروشنده حساب کرده و اجناس و اموال را نیز که در اختیار ظاهری او است، از اموال او به حساب آورده و سپس به صورت خریداری کردن، بهشت را به عنوان بهاء (ثمن) به او رد می کند.» اما این یک شرط دارد؛ «انسان لازم است به طوری خود را از آلودگی، تطهیر و تزکیه کند که حالت خلوص و پاکیزگی پیدا کرده و ظاهر و باطنش صفا و طهارت و قدس داشته و زمینه پیدا کند برای خواستار و خریدار بودن پروردگار متعال.»(تفسیر روشن 10: 281)
پیام ها:
1- با داشتن خریداری همچون خدا، چرا به سراغ دیگران برویم؟ «إِن اللهَ اشْتَرى»
2- خداوند، تنها از مومن خریدار است، نه منافق و کافر. «مِنَ الْمُوْمِنِینَ»
3- در پذیرش الهی، جهاد با جان بر جهاد مالی مقدم است. «أَنْفُسَهُـمْ وَ أَمْوالَهُمْ» (جان را همه دارند، ولی همه مال و ثروت ندارند)
4- بهشت، در سایه جهاد و شمشیر و تقدیم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنةَ یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ»
5- اگر هدف از جهاد، خدا باشد، کشته شدن یا نشدن، تفاوتی نمی کند. «یُقاتِلُونَ فِى سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
6- مومن همواره آماده رفتن به جبهه است. «یُقاتِلُونَ» (فعل مضارع، نشانه استمرار و تداوم است)
7- هدف مومن از جنگ، ابتدا نابود کردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»
8- در معامله با خدا، سود یقینی و قطعی است. «وعداً علیه حقا» در مزایده با خداوند هر چه هست حق و به سود انسان است، بر خلاف دیگران که یا قصد جدی نیست یا بی انگیزه و دروغ است، یا غلو، یا از روی هوس و یا برای طرد کردن رقیب است.
9- ارزش جهاد، مجاهدان و شهیدان، مخصوص اسلام نیست، در تورات و انجیل هم مطرح است و اگر امروزه در آن کتاب ها نیست، نشان تحریف آنهاست. «فِـى الـتـوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ»
10- گرچه ما بر خدا حقی نداریم، اما خداوند برای ما بر عهده خودش حقوقی قرار داده است. «وعداً علیه حقا»
11- معامله یک عقد لازم است که وفا به آن واجب است. «وعداً»، «حقا»، «أوفی »
12- بهترین بشارت، تبدیل فانی به باقی و دنیا به آخرت است و غیر آن خسارت و حسرت است. «فاستبشروا»
13- بالاترین رستگاری تنها در سایه معامله با خداست. «ذل ک هو الفوز العظ یم» (تفسیر نور 5: 150)

صبح صادق، ش. 520، ص.6